کد مطلب:325949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:261

بهائی گری در عصر پهلوی
یكی از دستاوردهای انقلاب مشروطه پس از غلبه مشروطه خواهان حاكمیت اندیشه كافی نبودن دین
برای اداره جامعه و تسلط منطق ایجاد تحول اجتماعی بر اساس مدلهای غربی و عمدتا اقتباس از غرب بود رضاخان با استفاده از این جو به تضعیف نهاد مذهب پرداخت و از حیطه اقتدار روحانیت كم كرد و به رتبه اقتدار دولت افزود.تفاوت این دوران با دوره قاجار در این بود كه به علت انحراف در انقلاب مشروطه منطق اداره كشور در دوران پهلوی كنار گذاشتن مذهب و اداره امور به سبك غربی بود حال آنكه در دوره قاجار اعتبار شاه به ظل الله بودن او بود.

الگار می گوید: شانزده سال سلطنت پهلوی اول انصافا می توان به عنوان یك دوره دشمنی سنگین نسبت به نهادهای فرهنگ اسلامی توصیف شود. آنچه از نظر نویسندگان غربی با تأیید «اصلاحات» و «نوسازی» خوانده می شود از طرف بسیاری اگر نگوئیم، اغلب ایرانیان اهانتی سخت به فرهنگ و سنت ها و هویتشان تلقی می شد.

اصلاحات و نوسازی پس از رضاشاه توسط فرزندش كه علنا توسط متفقین روی كار آمد ادامه یافت. برای جلب قلوب مردم و متدینین، اجرای مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) كه ممنوع اعلام شده بود آزاد گشت و حجاب زنان دیگر جرم تلقی نشد. دیگر آزادی های دموكراتیك در قالب یك حكومت لیبرال منش نیز ارائه شد به نحوی كه فرق مختلف فكری در ایران رواج یافتند. در دهه اول روی كار آمدن محمد رضا شاه، روزنامه ها آزادی نسبی یافتند و احزابی نظیر حزب توده، حزب سوسیالیست های خداپرست، كسروی گرایی و غیره در كنار گروه فداییان اسلام رونق گرفت. در همین فضا بود كه اقلیتی در مجلس شورای ملی به دنبال ملی كردن صنعت نفت و خلع ید از شركت نفتی انگلستان افتاد. اما جالب است كه طی چندین دوره مجلس این گروه در اقلیت ماند و حتی حدود شش ماه قبل از ملی شدن صنعت نفت وقتی مظفر بقایی نماینده كرمان خواست لایحه ی ملی شدن صنعت نفت را تقدیم مجلس كند، نتوانست پانزده نماینده موافق كه آن را امضا كنند پیدا كند. بالاخره مجاهدتهای مردم و همكاری احزاب و به خصوص تهدیدهای گروه فداییان اسلام با مشاركت دكتر مصدق و همت آیةالله كاشانی صنعت نفت را ملی كرد. اما كودتای 28 مرداد، شاه و نفت ایران را از چنگال انگلستان بیرون آورد و دربست در اختیار آمریكا قرار داد. پس از آن شاه به كمك برنامه ریزان آمریكایی و با استعانت از سازمان مخوف امنیتی خود در راستای اصلاحات به سبكی كه رضاخان شروع كرده بود، با سرعت و شدت وحدت بیشتری ادامه حركت داد.

پس از درگذشت آیت الله بروجردی در سال 1340 ه.ش. محمدرضا شاه احساس نمود كه فرصتی برای خارج كردن كامل مذهب از امور اجتماعی به دست آمده است. ابتدا لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در دولت علم به تصویب رساندند كه با عكس العمل شدید روحانیت مواجه شد. اما همان نهضت موجب شناسایی آرایش نیروهای مذهبی شد و حمله همه جانبه دوم كه در مقابل نهضت 15 خرداد و در دفاع از انقلاب به اصطلاح سفید صورت گرفت، روحانیت را به شدت منزوی نمود. تبعید حضرت امام به تركیه و سپس نجف به علت اعتراض ایشان به كاپیتولاسیون با حق مصونیت قضایی ارتشیان آمریكا در ایران و عدم مشاهده عكس العمل فراگیر در بین روحانیت و مردم آمریكا و شاه را مطمئن نمود كه دیگر رمقی در سازمان مذهبی برای مقابله با آنان باقی نمانده است. از این پس بود كه بهائیان علنا در صحنه اجتماعی و سیاسی كشور ظاهر شدند. به عبارت دیگر حضور آنان در صحنه پس از اطمینان از سركوب كامل روحانیت شیعه و نهاد مذهب پس از قیام 15 خرداد در سال 1342 و تبعید حضرت امام در سال 1343 می باشد. در همین سال است كه هویدا به سمت نخست وزیری انتخاب می شود و مدیریت برنامه های شاه را به عهده می گیرد و حدود 13 سال در این منصب باقی می ماند.